مهر

هنگامي كه مهر شما را فرا ميخواند از پي اش برويد، اگرچه راهش دشوار و ناهموار است و چون بالهايش شما را برمي گيرند وا بدهيد، اگرچه شمشيري در ميان پرهايش نهفته باشد و شما را زخم برساند و چون با شما سخن ميگويد او را باور كنيد اگرچه صدايش روياي شما را برهم زند چنانكه باد شمال باغ را ويران مي كند. زيرا مهر در همان دمي كه تاج بر سر شما ميگذارد شما را مصلوب ميكندهمچنانكه مي پروراند هرس ميكند، همچنانكه از قامت شما بالا ميرود و نازكترين شاخه هاتان را كه در افتاب مي لرزند نوازش ميكند به ريشه هاتان كه در خاك چنگ انداخته اند فرود مي ايند و انها را تكان ميدهد. مهر چيزي نميدهد مگر خود را و چيزي نميگيرد مگر از خود . مهر تصرف نميكند و به تصرف در نمي ايد زيرا كه مهر بر پايه مهر پايدار است.

نوشته:جبران خليل جبران
ترجمه:نجف دريا بندري

باني عشق

سالها به دنبال ستاره اي مي گشتم كه كمبودش را در خود حس ميكردم . امروز گمشدة خود را در چشمان مهربان باني عشق مي بينم . صداي دلنشين باني را غريبانه دوست ميدارم ، فردا به خانة آن الهة آسمانها ميروم تا كه هدية من را كه جانم است به باني عشق بسپارم  ، چرا كه لحظة جان دادن به باني عشق بهتر از جان است .

عشق را تقديم به آن سبز دل ميكنم كه متعلق به سرزمين مهربانيهاست .

 5 آذر- دوشنبه -1380



Silence Island® and Mail Box Picture Gallery®
are registered service mark for Silence Island Networks, Inc.
Copyright ©2001-2002 Silence Island Networks, Inc.